دوشنبه, ۱۳ اسفند ۱۴۰۳ / قبل از ظهر / | 2025-03-03
کد خبر: 21950 |
تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۶ |
3 بازدید
۰
می پسندم
ارسال به دوستان
پ

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حجت الاسلام حسینی قمی در سخنانی با محوریت شرح نهج البلاغه به تلاش‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام در اصلاح امور جامعه اسلامی و دلایل پذیرش و عدم پذیرش خلافت توسط ایشان اشاره کرد. وی در این زمینه به بررسی نِکات مهم و مستندات تاریخی پرداخته و نشان می‌دهد که چگونه امام […]

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حجت الاسلام حسینی قمی در سخنانی با محوریت شرح نهج البلاغه به تلاش‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام در اصلاح امور جامعه اسلامی و دلایل پذیرش و عدم پذیرش خلافت توسط ایشان اشاره کرد. وی در این زمینه به بررسی نِکات مهم و مستندات تاریخی پرداخته و نشان می‌دهد که چگونه امام علی علیه‌السلام با درک دقیق از شرایط زمانی و اجتماعی، مسئولیت سنگین خلافت را قبول کرد.

وی می‌گوید: از کلمات وجود مقدس امیرالمؤمنین سلام الله علیه در نهج البلاغه و از گزارش‌های تاریخی بسیار روشن است که بعد از ۲۵ سال خانه‌نشینی امیر مومنان، مردم برای بیعت به خانه‌ی ایشان هجوم آوردند، اما حضرت نمی‌پذیرفتند. حتی در بعضی از گزارش‌ها هست که حضرت از مدینه چند روزی بیرون رفتند که مردم دسترسی به ایشان پیدا نکنند.

چرا امام علی (ع) خلافت را نپذیرفتند؟

حسینی قمی گفت: دو سه تا سؤال مهم اینجا مطرح می‌شود که ما باید با جوابش آشنا باشیم؛ جوابش را هم از کلمات خود امیر مؤمنان سلام الله علیه در نهج البلاغه پیدا کنیم. سؤال اول اینکه چرا حضرت خلافت را نمی‌پذیرفتند؟ سؤال دوم چرا عاقبت پذیرفتند؟ اگه مصلحت نبود و نمی‌پذیرفتند چرا با اصرار مردم پذیرفتند؟ سؤال سوم اینکه آیا امیر مؤمنان سلام الله علیه در این ۲۵ سال موفق به انجام اصلاحاتی شدند یا نه، نسبت به دوران قبل از خودشان توانستند کاری انجام دهند تغییراتی انجام بدهند یا موفق نشد؟ این سه پرسش عنوان سخنم است تا از کلمات خود حضرت به این سه تا سؤال جواب بدهم.

وی افزود: اما اینکه مردم هجوم آوردند، مکرر در نهج البلاغه آمده، اما حضرت نمی‌پذیرفتند. به عنوان نمونه این خطبه سوم نهج البلاغه معروف به خطبه شقشقیه است. حضرت می‌فرماید به قدری مردم هجوم آوردند که دو فرزندم حسن و حسین سلام الله علیهما نزدیک بود زیر دست و پا قرار بگیرند. حسنین در آن زمان کودک نبودند که زیر دست و پا قرار بگیرند. بیش از ۳۰ سال از عمر مبارکشان گذشته است. حالا چه هجومی بود که حضرت از این عبارات استفاده کردند. و بعد فرمود دو طرف عبا از دوشم افتاد.این یک نمونه در خطبه ۱۳۷ نهج البلاغه است.

بازگرداندن جامعه نبوی به وضعیت اولیه کار آسانی نبود

حسینی قمی افزود: یکی از دلایل عدم پذیرش خلافت از سوی حضرت علی علیه‌السلام این بود که ایشان می‌دیدند اصلاح جامعه، کار بسیار دشواری است. جامعه‌ای که ۲۰ یا ۳۰ سال در مسیری خاص حرکت کرده است، بازگرداندن آن به وضعیت اولیه، کار آسانی نیست؛ حتی اگر امیرالمؤمنین علیه‌السلام خلیفه مسلمین باشد. این یک جنبه از موضوع بود. بازگرداندن و اصلاح، کاری دشوار به نظر می‌رسید.

وی ادامه داد: دلیل دوم این بود که اصولاً امیرالمؤمنین علیه‌السلام شیفته خلافت نبود. برخی افراد، شیفته قدرت هستند و حاضرند به هر قیمتی خلافت را بپذیرند. قبل از رسیدن به قدرت، ده‌ها وعده می‌دهند که خودشان هم می‌دانند قابل اجرا نیست، اما وعده می‌دهند و می‌گویند وقتی به قدرت رسیدیم، بعداً توجیه می‌کنیم. اما امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) اهل این حرف‌ها نبود. ایشان در روزهای قبل از بیعت مردم، فرمودند اگر من بیایم، این کارها را انجام می‌دهم (و البته، تنها بخشی از آن کارها را توانستند انجام دهند که بعداً به آن اشاره می‌کنند). حضرت شیفته خلافت نبود که به هر قیمتی به دنبال آن باشد.

امیرالمؤمنین (ع) مشتاق خلافت نبود

حسینی قمی گفت: به عنوان نمونه، خطبه ۳۳ نهج البلاغه را ملاحظه کنید. ابن عباس می‌گوید: در ذی قار خدمت امیرالمؤمنین رسیدم. (ذی قار، مکانی نزدیک بصره است). هنگامی که حضرت از کوفه به سمت بصره برای جنگ جمل حرکت کردند، عده‌ای از اطراف برای یاری ایشان آمده بودند و هزاران نفر به لشکر حضرت ملحق شدند. ابن عباس می‌گوید به خدمت حضرت رسیدم و ایشان در حال وصله زدن کفش خود بودند. گفتم: سران لشکر، فرماندهان و کسانی که برای یاری شما آمده‌اند، می‌خواهند با شما ملاقات کنند و در برابر شما رژه بروند. شما امیرالمؤمنین، فرمانده لشکر و ارتش هستید و باید از آن‌ها سان ببینید. حضرت اعتنایی نکردند و به وصله زدن کفش خود ادامه دادند. ابن عباس این درخواست را چند بار تکرار کرد تا اینکه حضرت سر بلند کردند و فرمودند: به چه قیمتی؟ سپس حضرت این جمله را فرمودند به خدا قسم، این کفشی که برای آن قیمتی نمی‌توانید تعیین کنید و می‌گویید ارزشی ندارد، نزد من محبوب‌تر است از حکومت بر شما. «إِلَّا أَنْ أُقِیمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلاً» مگر اینکه بتوانم حقی را اقامه کنم یا باطلی را از بین ببرم. سپس بلند شدند و به سخنرانی پرداختند. حضرت مشتاق خلافت نبودند و به هر قیمتی دنبال آن نبودند.

وی افزود: نمونه دیگر، خطبه ۱۳۱ نهج البلاغه است که امیرالمؤمنین علیه‌السلام عبارات بسیار زیبایی دارند. با خدا سخن می‌گوید و می‌فرماید: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَهً فِی سُلْطَانٍ…» خدایا تو می‌دانی اگر روزی خلافت را پذیرفتم، به خاطر رقابت بر سر قدرت و رسیدن به حکومت نبود و به دنبال متاع پست دنیا نبودیم. پس برای چه بود؟ دلایل آن این سه یا چهار مورد است: «وَ لَکِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ…» برای اینکه معالم دین تو را که از بین رفته بود، برگردانیم. در همین خطبه می‌فرماید اگر پذیرفتم، برای آن بود که هر مقداری که در دستمان و تواناییمان هست (چرا که همه چیز را نمی‌توان تغییر داد)، انجام دهیم.

این سخنران مذهبی ادامه داد: نامه ۶۳ نهج البلاغه به مالک اشتر، فرازهایی دارد که بسیار شنیده‌اید. در این نامه، امیرالمؤمنین علیه‌السلام به مالک اشتر می‌فرمایند تلاش و کوشش خود را بیشتر کن. چرا ما امروز آمدیم و خلافت را قبول کردیم؟ «وَ لَکِنْ لِنَرُدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ…» آمدیم کاری کنیم که مظلومان در امنیت و امان باشند، نه ظالمان؛ مظلومان امنیت پیدا کنند و آن حدود معطل را احیا و زنده کنیم.

حسینی قمی ادامه داد: گفتند چرا قبول کردید، در حالی که می‌دانستید نمی‌شود؟ چرا قبول کردید، در حالی که کار سختی بود؟ فرمودند: «وَ اللهِ مَا تَقَدَّمْتُ عَلَیْهَا…» یعنی خلافت را نپذیرفتم. خواستم دو روز سلطه بنی امیه را عقب بیندازم. اگر من قبول نمی‌کردم، آن‌ها زودتر حکومت می‌کردند. می‌دانید کسی که می‌توانست در برابر آن‌ها بایستد، امیرالمؤمنین بود. دیگران آنقدر ضعیف‌الاراده بودند که با یک طمع یا تهدید، جا خالی می‌کردند. فرمودند: اگر پذیرفتم، یکی از دلایلم این بود که ترسیدم اگر نپذیرم، از همین حالا بنی امیه بر تمام قلمرو اسلامی حکومت کنند. بالاخره چند روز دیرتر… بالاخره تا زمانی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام زنده بودند، آن‌ها موفق نشدند و مدینه، حجاز، یمن و مصر به دست آن‌ها نیفتاد. فقط در شام بودند. فرمودند اگر قبول نمی‌کردم، آن‌ها بر تمام قلمرو اسلامی حکومت می‌کردند.

وی در پاسخ به سؤال سوم گفت: آیا حضرت موفق به اصلاحات شدند یا نه؟ پاسخ دو دسته است: ۱. اصلاحاتی که جامعه می‌پذیرفت و حضرت این اصلاحات را انجام دادند. ۲. اصلاحاتی که جامعه عادت کرده بود و نمی‌پذیرفت. همانطور که عرض کردم، در خطبه حضرت آمده است که بیش از ۲۰ مورد بدعت‌های گذشته را حضرت نتوانستند اصلاح کنند، زیرا جامعه نمی‌پذیرفت. اما یک سلسله اصلاحات را چرا جامعه می‌پذیرفت؟ مثلاً همین تقسیم عادلانه بیت‌المال. درست است که عده‌ای آنقدر خورده بودند که دیگر حاضر نبودند، اما عامه مردم می‌پذیرفتند. اصلاً دلیل شورش مردم مدینه همین بود: از ظلم گذشتگان به تنگ آمده بودند. پس این‌ها شورش کردند تا به عدالت برسند. این‌ها حتماً می‌پذیرفتند، زیرا به نفعشان بود. عدالت بیت‌المال به صورت مساوی تقسیم می‌شد و حتماً آن را قبول می‌کردند. اما برخی دیگر نه، قبول نمی‌کردند.

 

انتهای‌پیام/

منبع:خبرگزاری تسنیم

منبع خبر ( ) است و تیتر24 در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر می‌دانید، خواهشمند است کد ( 21950 ) را همراه با ذکر موضوع به شماره  به زودی ...  پیامک بفرمایید.با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه تیتر24 مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
    برچسب ها:
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیتر24 در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    نظرتان را بیان کنید